تقی آزاد ارمکی: جامعه شناسی؛ علم یا ابزار قدرت؟
تاریخ انتشار: ۳۱ تیر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۷۸۶۵۳۸
جامعه شناسان اینجا از جامعه شناسی به عنوان ابزاری برای رسیدن به قدرت و منابع استفاده می کنند نه به عنوان یک علم.
ایران آنلاین / گروه اندیشه:
استفاده از نظرات کارشناسان در حل مسائل و نابه سامانی های اجتماعی ضرورتی است که باید بیش از پیش مورد توجه مدیران قرار گیرد. در این میان جامعه شناسان به دلیل ارتباط مستقیم دانش جامعه شناسی با مسائل اجتماعی نقش مهمی در تبیین و حل مسائل اجتماعی دارند اما به نظر می رسد در مدیریت کشور ما به امر اجتماعی و مسایل و مشکلات مردم با عینک سیاسی نگاه می شود و جامعه شناسان نقشی در حل و فصل مسائل ندارند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
* دکتر چرا در تحلیل مسایل و اتفاقات روز درجامعه ایران از جامعه شناسان استفاده نمی شود و یا به بیان دیگر ما شاهد تحلیل جامعه شناختی از اوضاع نیستیم؟
ببینید ما یک idal type از جامعه شناسان میسازیم که در فلان جا برای تصمیم گیری در امور مختلف جامعه شناسان را به کار میگیرند پس آنها موفقاند و ما هم باید این کار را بکنیم. در حالی که اصلا اینطور نیست که بگوییم در فلان کشور چون جامعه شناسان سرکار هستند، اوضاع خوب است. ضمن اینکه اتفاقاً در جمهوری اسلامی ایران همه جامعه شناسان سرکار هستند و مشاغل و مناصب دولتی دارند.
الان مثلا تعداد زیادی از همین اعضای هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران سرکارهایی هستند که می توانند نظر بدهند و در تصمیم گیری امور مشارکت داشته باشند مثل عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی یا عضویت در شورای عالی فضای مجازی و... اینکه از نظرات این افراد برای تصمیم گیری ها استفاده نمی شود را باید جای دیگری جست.
*اینکه می گویید جامعه شناس واقعی وجود ندارد به چه معنی است؟
به نظرم ما داریم متوهم می شویم که یک سیستم ظالم وجود دارد که جامعه شناسان را در درون خود راه نمی دهد، ولی من اتفاقاً می گویم سیستم این ها را به کار میگیرد و همه آنها هم یا طرح های کلان ۵۰۰-۶۰۰ میلیونی دارند یا رئیس گروه و دانشکده هستند و اتفاقا همین آدم ها امروز جامعه را به بن بست رساندند. استادی دانشگاه و سرکلاس رفتن چیز بزرگی است ولی ما آن را کم می شماریم و فکر می کنیم اگر من را رئیس جمهور کنند مشکلات حل می شود در حالی که اینطور نیست.
یکی از اتفاقاتی که می تواند امروز به ما کمک کند این است که جامعه شناسان به دانشگاه برگردند. به آنها چه مربوط فلان حزب و دسته و اینها چه می کنند. دلیل این یورش به مناصب هم به دست آوردن پول است. طرف برای اینکه خانه اش را از دولت آباد به خیابان دولت و ماشین پیکانش را به هیوندا تبدیل کند می رود در فلان دستگاه دولتی طرح می گیرد و کار می کند بعد ما توقع داریم که مشکلات جامعه را حل کند.
مشکل اصلی این است که من ِ استاد دانشگاه کار خودم را درست انجام نمی دهم، معلم خوبی نیستم، مولف خوبی نیستم، محقق و مدرس خوبی نیستم و چون اینها را بلد نیستم بهانه می گیرم و می گویم سیستم من را به کار نمی گیرد. وزیر کار و رفاه اجتماعی که در کشور ما ادعای جامعه شناسی دارد و موقعیتی هم دارد که هرکنش و تصمیمش می توانست تأثیرگذار باشد ولی میبینید که کاری نمی کند و نتوانسته برای کاهش فاصله طبقات و میزان تعارضات اجتماعی کاری کند و تفکر رفاهی و تامین اجتماعی در این کشور شکل بگیرد.
*یعنی از نظر شما اساساً کار جامعه شناس این نیست که وارد تصمیم گیری امور شود؟
هست ولی کار یک جامعه شناس واقعی است، نه شبه جامعه شناسانی که خودشان را جامعه شناس می دانند ولی واقعاً جامعه شناس نیستند. جامعه شناس کسی است که خوب درس خوانده باشد، به یک سنت اعتقاد داشته باشد و با جامعه اش در ارتباط باشد و به آن گوش داده باشد و گوشش به صدای تغییرات اجتماعی عادت کرده باشد نه اینکه از تلویزیون و رسانه اخبار را بشنود و تازه به فکر بیفتد.
اگر یک جامعه شناسی در جای دیگر دنیا کاری انجام می دهد، دلیلش این است که او از صبح تا شب با پدیده های اجتماعی زیست می کند. در حالی که جامعه شناسان اینجا از جامعه شناسی به عنوان ابزاری برای رسیدن به قدرت و منابع استفاده می کنند نه به عنوان یک علم. توجه داشته باشید که من استاد دانشگاه یا جامعه شناس قرار نیست که وزیر بشوم.
*پس با این حساب جامعه شناسی نمی تواند در چنین شرایطی به ما کمک کند؟
جامعه شناسی می تواند در چنین شرایطی به ما کمک کند درصورتی که جامعه شناسان کنش جامعه شناسانه داشته باشند. آن وقت او به یک چانه زن اجتماعی تبدیل می شود، کسی که کاشف اتفاقات و وقایع اجتماعی است و حاضر است برای مشکلات اجتماعی مثل شکاف اجتماعی فغان بکشد نه اینکه برود پروژه بگیرد.
مثلاً برای حوادثی که دی ماه در تهران پیش آمد ما هیچ تبیین و تحلیل جامعه شناسانه ای ندیدیم. متأسفانه رسانه ها هم چون تابع جناح های مختلف هستند تحلیل هایی که وجود دارد را نمی بینند و بیشتر دنبال کنشگران سیاسی و نام های بزرگ هستند تا جامعه شناسان. اغلب رسانه ها سراغ کسی می روند که حرف های جناح خودشان را از آن فرد بشنوند.
در بحرانی ترین شرایط تاریخ جهان غرب، جامعه شناسان تز سامان اجتماعی دادند، نه فروپاشی اجتماعی و همین تز جامعه را ملتهب نکرد و سامان داد ولی اینجا در کشور ما همه درباره فروپاشی اجتماعی صحبت میکنیم، چرا؟ برای اینکه دیده بشویم.
در این ۴۰ سال بعد انقلاب یکسری نشستند و راجع به علم دینی صحبت کردند و هیچچیز از بحث هایشان درنیامد. در مقابل، دموکراسی خواهان اجتماعی ما هم با بحث های دموکراتیک خود، استبداد را اشاعه دادند و دکان درست کردند. رسانه ها هم این دعواها را تکرار کردند.
نکته این است که ما مدتهاست مسئله مان را ازدست داده ایم. آقایانی هم که صحبت های تند و انتقادی میکنند، می خواهند بیشتر دیده بشوند نه اینکه مشکلی را حل کنند. قرار نیست من در دانشگاه فغان کنم بلکه باید تکنیک و شیوه زیست دانشگاهی را تولید کنم نه اینکه به فکر دوگانه سازی نظام دانشگاهی باشم.
*با وجود این صحبت هایتان، شما در سخنرانی هایتان گفته بودید که از نهاد علم در ایران دفاع می کنید.
بله الان هم دفاع می کنم. من از کف نهاد علم در ایران دفاع می کنم، چون اگر همین مقدار علمی هم که داریم از دست بدهیم دانشگاه هایمان می شود محل تولید بن لادن. از همین مقدار کف علم هم بعد از ۷-۸ سال تفکر انتقادی در می آید و یک پدیده اجتماعی را مرکزی می کند. به نظرم در همین چند سال ما رشد خوبی هم داشتیم. اگر امروز تحملی وجود دارد که صدای من شنیده شود و من حرف بزنم به خاطر همین کف علم است.
دلیلش هم این است که دانشگاه در این سال ها کمی از ساحت سازمانی به ساحت نهادی انتقال یافته است و یک چیزهایی در آن شکل می گیرد و پیش می رود و از آن حتماً پدیده و اتفاق خوب و درخشانی در می آید. امروز دیگر ما نمی توانیم انقلاب فرهنگی کنیم و دانشگاه را ببندیم درحالیکه قبلاً این اتفاق می افتاد به خاطر همین هم من از این کف علم در ایران دفاع می کنم می دانم کافی نیست.
*به نظر می آید در ایران امر اجتماعی اساساً به رسمیت شناخته نمی شود و سیاستمداران ما در مواجهه با مسائل مختلفی که در کشور پیش می آید با یک عینک سیاسی به آن پدیده اجتماعی نگاه می کنند، نظر شما در این باره چیست؟
بله سیاسیون امر اجتماعی را با عینک سیاسی می بینند ولی نظام اجتماعی به گونه ای است که انباشت کنش اجتماعی در حال اتفاق افتادن است، به همین دلیل هم امروز هیچ کس نمی تواند به جامعه بگوید چه بکن چه نکن. این همان اتفاقی است که ما از آن تحت عنوان از دست دادن گروه های مرجع یاد می کنیم. جامعه انباشت خواسته ها و انتظارات شده و راه خودش را می رود. به خاطر همین هم من معتقدم هر دولت و رئیس جمهوری سرکار می آمد، در منطق کنش سیاسی فرقی ایجاد نمی شد، چون به جامعه برنمی گردیم. فردای انتخابات ریاست جمهوری مردم، اقتصادشان و گروه های اجتماعی فراموش شدند. اگر جامعه مهم بود ما به این جا نمی رسیدیم.
من همین دولت فعلی را بارها به دلیل فقدان گروه ها و نمایندگان اجتماعی نقد کردم. اگر می خواست به این بن بست نرسد باید نمایندگان اجتماعی را انتخاب می کرد که دغدغه جامعه داشته باشند. اگر اقتصاد ما به بازار، امور مالی ما به کنشگران و بانکداران وصل بود، حوزه فرهنگی ما به دانشگاهیان وصل بود و حوزه ما هم به دینداران وصل بود اوضاع خیلی بهتر از چیزی که الان هست می شد. هرکنشی که نظام سیاسی مستقلا انجام بدهد معطوف به قدرت و مرکزیت می شود.
به نظرم یکی از بهترین اتفاقاتی که درچنین شرایطی رخ داد اعتصاب بازاریان در بازار تهران بود چون اعلام کردند که مشکل مشخصاً در اقتصاد است و نه سیاست. بازاریان به عنوان کنشگران اقتصادی وارد عرصه شدند و گفتند مشکل در سازوکارهای اقتصادی است.
دلیل اینکه مردم به خرید ارز و سکه و امثال این هجوم می آورند این است که به تصمیم گیرندگان اقتصادی بفهمانند که شما نتوانستید ارزش پول را حفظ کنید پس ما هم پولمان را تبدیل به یک کالای دیگر می کنیم تا ارزشش حفظ شود. وقتی مردم به سیستم اقتصادی و سیاسی بی اعتماد می شوند دیگر به حرف مسئولان گوش نمی دهند و کار خودشان را می کنند.
تنها راه حل این مشکل هم همراهی سیاست با جامعه است نه اینکه جامعه را عوض کنیم بلکه سیاست باید خودش را با جامعه همراه و هم سو کند.
*پس وظیفه جامعه شناسان چه می شود؟
جامعه شناس وظیفه اش توضیح و شفاف سازی دامنه تبلیغات اجتماعی است. اگر زمانی جامعه شناس به این نتیجه رسید که کسی امکان مداخله گری، سیاستگذاری و تصمیم سازی نداشت باید وارد عمل و تصمیم شود. ولی اگر کسانی در این موضع قرار داشتند و صلاحیت کار هم داشتند، ورود جامعه شناس به این حوزه جز خیانت چیز دیگری نیست. کماکان هم که جامعه شناسان الان وارد سیستم شدند جز خیانت کاری نکردند.
مثلاً ما الان هیچ اطلاعاتی راجع به اینکه چند خانواده اطراف ایران به صورت ایلیاتی زندگی می کنند نداریم. نمی دانیم چه کسانی هستند و نمی دانیم که این خانواده هایی که به صورتی ایلیاتی زندگی می کنند اگر روزی جنگ شود، کانال برای عبور دشمن می شوند یا درمقابل دشمن مقاومت می کنند. مردم شناسان ما هیچ کاری در این حوزه انجام نداده اند، به بیان دیگر ما نمی دانیم در کشورمان چه خبر است. جامعه شناسی در بدو امر کارش گرفتن آمار اجتماعی و بیان روابط بین امور است. اگر در چنین شرایطی کسی گوش نکرد باید کار به دست امور اجرایی برسد.
*به نظر شما اساساً صدای جامعه شناسان ما به گوش کسی می رسد؟
می رسد، جامعه شناس اگر کارش را خوب انجام دهد صدایش به گوش همه می رسد. جامعه شناس اگر تحلیل دقیقی داشته باشد نتیجه آن منجر به اصلاح اجتماعی می شود، اما در حال حاضر هیچ تحلیل دقیقی از وضعیت موجود وجود ندارد. رسانه ها هم در این میان صحبت های سیاستمداران را بولد می کنند، اما توجهی به سخنان و تحلیل جامعه شناسان نمی کنند. بنابراین رسانه ها هم باید مسیرشان را عوض کند.
*شما در یکی از سخنرانی های تان اشاره کرده بودید که روشنفکری مزاحم علم است، منظور شما از این چیست؟ در حالی که روشنفکر می تواند مسائل جامعه را به خوبی فهم کند و آن را تحلیل کرده و آن را عمومی کند؟
وقتی دغدغه روشنفکرانه داشته باشید یعنی یکسری مفروضات دارید که می خواهید آن ها را اثبات کنید، بنابراین همه باید در خدمت شما باشند. همین ماجرا پدر نظام دانشگاهی را درآورده است. یک بازی غلط در جامعه شکل گرفته و همین بازی غلط تمام علوم اجتماعی را دوگانه می کند. دغدغه روشنفکران در اقتصاد و سیاست وارد دانشگاه شده و رساله درباره اش نوشته می شود و این ماجرا در دانشگاه دعوا درست می کند.
روشنفکری در ایران تقلب بزرگی انجام داده است. به میزانی که سروش و شریعتی برای علوم انسانی ایران خطا کردند، از نظر من به همان اندازه مصباح هم خطا کرده است و هر دو قشر به یک اندازه علوم انسانی در ایران را که قرار است امر اجتماعی و قصه و غصه من را توضیح بدهد نابود کرده اند.
ما چهل سال است که داریم درباره آرمان ها و آرزوهای این افراد حرف می زنیم و کار می کنیم. به عنوان نمونه حرف های مطهری علم نیست ایدئولوژی است و یک سامان ایدئولوژیک می سازد به همین دلیل همه این مطهری خوانده ها، شریعتی خوانده ها، سروش خوانده ها و... امروز نمی توانند درباره وضعیت ایران حرف بزنند و نظر بدهند. بنابراین روشنفکری به معنای ایدئولوژیک باید از دانشگاه بیرون انداخته شود./ مهر
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۷۸۶۵۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مد خوب، مد بد!
«اینها الان مد شده» جملهای آشنا که ممکن است در طول روز بارها به گوشتان به عناوین مختلف رسیده باشد. اما آیا هر مدی قابل قبول است؟ تا چه جایی میتوان از آن پیروی کرد؟
به گزارش ایسنا، شاید کلمه حجاب و پوشش برای افراد در سنین بالاتر معنا و مفهوم بیشتری داشته باشد. کسانی که نوع لباس پوشیدن در خانه یا بیرون از آن، برایشان نوعی احترام به خانواده و جامعه بود. میتوان گفت پوشیدن لباسهای نامتعارف باب نبود. اگر کسی بر خلاف عرف آن دوره عمل میکرد به شدت مورد شماتت دوستان و اطرافیان خود قرار میگرفت. اما در دوره جدید عکس این قضیه در جریان است. به طوری که پوشیدن لباسهای پاره، کهنه، تنگ و کوتاه که هیچ سنخیتی با فرهنگ ایرانی ندارد، بسیار در بین جوانان باب شده است.
به راستی دلیل این که عدهای از افراد به بدون هیچ آگاهی، فقط به دلیل مد شدن این نوع پوشش را انتخاب میکنند چیست؟ لباسهایی که در بسیاری از مواقع نه تنها زیبایی ندارند، بلکه ممکن است در نگاه اول مضحک و خندهدار هم باشند.
مفهوم پوشش و لباس
لباس از گذشته، تاکنون گویای مفاهیم زیادی بوده است و سهمی بزرگ در فرهنگ ملتها دارد. نشاندهنده باورهای، فرهنگی، مذهبی، اجتماعی مردمان یک جامعه است. اما در نگاه کلی لباس پاسخگوی نیازهایی مانند حفاظت از سرما و گرما، حفظ عفت و شرم است و در نهایت به انسان آراستگی، زیبایی میبخشد.
پوشش در گذشته
پیکرهها، نقاشیها، و نوشتههای باقیمانده از دوران باستان نشان میدهد که پوشش تمام بدن در دورههای مختلف تاریخی برای زنان و مردان ایرانی دارای اهمیت بوده است و ایرانیان به هیچ وجه در برهنگی به سر نمیبردهاند.
استرابون تاریخنگار و جغرافیدان معروف یونانی که کتاب جغرافیای او منبع گرانبها از دنیای قدیم از جمله فلات ایران، فرهنگ و تمدن مردمانی که در نواحی مختلف ایران ساکن بودهاند را در خود جای داده است، مینویسد: "ایرانیان اگر بخشی از بدنشان برهنه باشد آن را بی شرمی میدانند و همیشه بلند لباس میپوشند.
ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن مینویسد: "در زمان داریوش، زنان طبقات بالای اجتماع جز در تخت روان و روپوشدار از خانه بیرون نمیآمدند. در نقشهایی که از ایران باستان بر جای مانده است هیچ صورت زن دیده نمیشود
در موزه لوور پاریس مُهر سنگی استوانهای مربوط به دوران هخامنشیان است که تعدادی با لباس و تاج و چادر زنان هخامنشی بر مسند شاهانهای تکیه زده است و ندیمههایش در مقابلش ایستادهاند و سرپوش به سر دارند. موارد نمونههایی از وجود فرهنگ پوشش و یکی از نشانههای ملیت ایرانی است.
پوشش فرهنگهای مختلف ایرانی
با این که استفاده از لباسهای سنتی و قدیمی دیگر نسبت به گذشته در بین اقوام ایرانی رایج نیست، اما هستند مردمانی که در استانهای مختلف هنوز از این سنت دیرین در نوع پوشش استفاده میکنند. پوشش اقوام مختلف در ایران برای بسیاری از گردشگران چه ایرانی یا خارجی بسیار جذاب و دیدنی است. شاید برای شما پیش آمده باشد که در سفر به نقطهای از کشور افرادی را با لباسی خاص و سنتی مخصوص همان منطقه ببینید. لباسهایی که در عین زیبایی، پوشیدگی را نیز به همراه دارد. به طوری که اکثر افراد را به گرفتن عکسهای یادگاری از این نوع پوشش ترغیب میکند. بر اساس شرایط جغرافیایی، آب و هوایی و همچنین فرهنگهای مختلف اقوام ساکن، نوع پوشش و لباس در بین قومیتهای مختلف بسیار متنوع است.
مدگرایی
مدگرایی به این معنی است که فرد سبک زندگی، پوشش و رفتار خود را بر اساس آخرین الگوها تنظیم و به محض ورود الگوی جدید در جامعه، از آن پیروی میکند. این حس تنوعطلبی توأم با گرایش به خودنمایی در محیط اجتماعی، تغییرات چشمگیری در نوع پوشش، رفتار و آرایش افراد به همراه داشته است. مدگرایی منحصر به سن خاصی نیست، اما در بین جوانان جذابیت بیشتری دارد. عواملی چون تنوعطلبی و نوگرایی، همانندسازی، رقابت، چشم و همچشمی با دیگران، مدگرایی و التزام ناشی از دوستی، جلب توجه دیگران و تشخّصطلبی میتواند از عوامل گرایش جوانان به سوی این شیوه زندگی باشد.
مد پیامد دوره معاصر و مختص به جامعه و فرهنگی خاص نیست، اما در عصر حاضر با گسترش روز افزون شبکههای ارتباطی و ماهوارهای، سبک زندگی افراد جامعه مخصوصا نوع پوشش آنها را بسیار تحت تأثیر قرار داده است. این رسانهها با کمک تبلیغات و مدهای جدید، نیازها و الگوهای جدیدی برای افراد ایجاد میکنند که بعضی از این الگوها با فرهنگ و ارزشهای جامعه ما هیچ سنخیتی ندارد و باعث مشکلات اجتماعی و خانوادگی میشود.
اکثر افرادی که در پی مد روز هستند، به قول خودشان میخواهند باکلاس باشند. به عقیده آنها نحوه پوشش عامل مهمی برای شناخت طبقه اجتماعی، میزان رفاه، سلیقه و فرهنگ افراد است.
پیروی از مد همیشه بد نیست و میتواند جوانان را از لحاظ روحی ارضا کند و حتی در پیشرفت جامعه نیز مفید باشد. جامعهشناسان مد را یک پدیده اجتماعی میدانند که افراد را با یکدیکر همرنگ میکند. این به شرطی است که از افراد یا مدهایی که با جامعه هیچ سنخیتی ندارند پیروی نکنند. اما با این حال امروزه جوانان زیادی را میبینیم که درگیر آن شدهاند و مد به یکی از معضلات فرهنگی و اجتماعی جامعه تبدیل شده است. تقلید نسنجیدهای که وقت و هزینه زیادی برای آنها دارد. چراکه اکثرا وقتی از آن ها دلیل انتخابشان پرسیده میشود تنها کلمهای که میشنویم این است که مد شده است.
سخن آخر
با پیشرفت روزافزون، شبکههای ارتباطی و ماهوارهای در نیازهای اساسی مردم به خصوص جوانان تغییرات بزرگی را به وجود آوردهاند، رسانههایی که با تبلیغات، الگوهای جدیدی را وارد زندگی جوانان کردهاند. الگوهایی که در اکثر موارد سنخیتی با فرهنگ و ارزشهای جامعه ایرانی ندارد.
انتهای پیام